A.G

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3534
بازدید ماه : 4911
بازدید کل : 101953
تعداد مطالب : 329
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

:-)

 


 
زن با عصبانیت پای تلفن : "این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!"

مرد : "عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم، اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم...؟! "
...
زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : " بله عشقم..."

مرد : "من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم

 

 
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب::-), موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

:-) فواید ازدواج برای آقایان

 

فواید ازدواج برای آقایان

 
 
 
 
 
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
 
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : با ادب شدن
 
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : متواضع شدن
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
 
قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
 
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : آموزش های کاربردی و مفید
 
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : با سخاوت شدن
 
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و نان
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل



نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:فواید ازدواج برای آقایان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تاریخچه پوشش زنان ایرانی

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:تاریخچه پوشش زنان ایرانی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

جک تصویری / چرخه دانشجویی

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:جک تصویری / چرخه دانشجویی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

جک تصویری / هفت روش برای جلوگیری از ماهواره

جک تصویری

.

جک تصویری

..................................................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:جک تصویری / هفت روش برای جلوگیری از ماهواره, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

جک تصویری 2

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب: جک تصویری , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

جک تصویری 1

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب: جک تصویری, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

هرکس به روشی

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:هرکس به روشی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

علت درس نخواندن دانشجوها..

 

در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای


                             استراحت است به این ترتیب 313 روزباقی میماند.

 

حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل 

   ...............................................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: شنبه 13 اسفند 1390برچسب:علت درس نخواندن دانشجوها,,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

ضایع شدن یعنی اینکه...

ضایع شدن یعنی اینکه...

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:ضایع شدن یعنی اینکه,,,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

اموزش خوانندگی در یک جلسه

 

...........................................................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:اموزش خوانندگی در یک جلسه , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

اگر انسان دم داشت زندگی اینطور می شد !

اگر انسان دم داشت زندگی اینطور می شد !

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:اگر انسان دم داشت زندگی اینطور می شد !, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

توجههههههههههههههههههههه

این روزها مساله امنیت و پخش عکس و فیلم های خصوصی داغ هست پس زمان خوبی هست که این مطلب را بخوانید:

*بحث آینه های دو طرفه، بله افرادی به این روش از شما در حالیکه در هتل یا اتاق پرو یا در حمام یا دستشویی هستید فیلم یا عکس تهیه کرده و به معرض عموم می گذارند. پس حتما قبل از اینکه از محل های دارای آینه استفاده کنید از یکطرفه بودن آن مطمئن شوید!*

*اما چطور؟*

*قبل از هرکاری از تست انگشت استفاده کنید :*
*انگشت خود را روی آینه قرار داده. اگر بین انگشت شما و تصویر آن یک فاصله ای باشد این آینه واقعی است. اگر انگشت شما به تصویرش چسبیده باشد، این آینه دوطرفه است و فردی دارد شما را مشاهده می کند.*
*دلیل :***
*چون در آینه واقعی لایه جیوه در پشت شیشه است ولی در آینه های دو طرفه لایه جیوه در روی سطح شیشه است.***
*از همه شما خواهش میکنم این موضوع را برای دوستان خود ارسال کنید تا از بروز اتفاقات ناگوار ( آبرو ريزي فرد و خانواده ) جلوگیری کنید.
 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

Nice to do !

یك اتفاق جالب! حتماً این کار را انجام دهید نتیجه جالبی می گیرید:
ابتدا نرم افزار
word
را باز کنید، سپس شماره هواپیمایی که روز 11 سپتامبر با برج های دو قلوی نیویورک برخورد کرد را وارد کنید
(Q33NY)
بهتر است سایز فونت را روی بالاترین درجه بزارید
حالا فونت آن را به
Wingdings
تغییر دهید. حالا چه می بینید؟!؟

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:Nice to do !, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

حل روبیک در 5 ثانیه

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:حل روبیک در 5 ثانیه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

زندگی به قلم وودی آلن

زندگی به قلم وودی آلن



در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم !
با مردن شروع میکنی و میبینی که همه چیز خیلی عجیب است...
سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه سالمندان هستی!
...و هر روز که میگذرد حالت بهتر میشود...!
بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت می­کنند!
بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگیات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی در همان
روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود !!!
میهمانی ای که موقع بازنشستگی برای شما میگیرند و به شما پاداش یا هدیه
میدهند
40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگیات لذت ببری...!
سپس حال میکنی و الکل مینوشی و تعداد زیادی دوست دختر خواهی داشت و کمی بعد باید
خودت را برای دبیرستان آماده کنی !!!
سپس دبستان و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری...
سپس نوزاد میشوی و آنگاه به دنیا میآیی !
در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا ­کنی که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است، و فضا هر روز بزرگتر
میشود، واااای!
و در پایان شما با یک ارضاء به پایان میرسید...! کدام پایان زیبا تر است؟
می بینید که حق با بنده است !!!ا

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:زندگی به قلم وودی آلن, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

پیشنهاد می کنم تا آخرش بخونید

لئوناردو داوينچي موقع کشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگي شد: مي
بايست "نیکی ر"ا به شکل عيسي" و "بدي" را به شکل "يهودا" يکي از ياران
عيسي که هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت کند، تصوير مي کرد.کار را نيمه
تمام رها کرد تا مدل هاي آرماني اش را پيدا کند.

روزي دريک مراسم, تصوير کامل مسيح را در چهرة يکي از جوانان يافت. جوان
را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال
گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز براي يهودا
مدل مناسبي پيدا نکرده بود…کاردينال مسئول کليسا کم کم به او فشار مي
آورد که نقاشي ديواري را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو ,
جوان شکسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش
خواست او را تا کليسا بياورند , چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او
نداشت. گدا را که درست نمي فهميد چه خبر است به کليسا آوردند، دستياران
سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و
خودپرستي که به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند

نسخه برداری کرد

وقتي کارش تمام شد گدا، که ديگر مستي کمي از سرش پريده بود، چشمهايش را
باز کرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت:
من اين تابلو را قبلاً ديده ام! داوينچي شگفت زده پرسيد: کي؟! گدا گفت:
سه سال قبل، پيش از آنکه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي که در يک گروه
آواز مي خواندم , زندگي پراز رويايي داشتم، هنرمندي از من دعوت کرد تا
مدل نقاشي چهره عيسي بشوم!!!!!!!!
نيکي و بدي يک چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است که هر کدام چه
زماني سر راه انسان قرار بگيرند 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:پیشنهاد می کنم تا آخرش بخونید, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

میمون و کلاه

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت زیر درخت
مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را کنار گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد
متوجه شدکه کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی
میمون را دید که کلاه را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.در حال فکر کردن سرش
را خاراند ودید که میمون ها همین کارراکردند.اوکلاه راازسرش برداشت
ودید که میمون ها هم ازاوتقلید کردند.به فکرش رسید... که کلاه
خود را روی زمین پرت کند.لذا این کار را کرد.میمونها هم کلاهها را
بطرف زمین پرت کردند.او همه کلاه ها را جمع کرد وروانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد.پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش
را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد
چگونه برخورد کند.یک روز که او از همان جنگلی گذشت در زیر
درختی استراحت کرد وهمان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد.میمون ها هم همان کار را کردند.او کلاهش
را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند.نهایتا کلاهش رابرروی زمین
انداخت.ولی میمون ها این کار را نکردند.
یکی از میمون هااز درخت پایین امد وکلاه رااز سرش برداشت
ودر گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.


نکته : رقابت سکون ندارد. 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:میمون و کلاه , a,g,loxblog,com , ag, a,g , alireza ghaffarian,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تا حالا دقت کردین که…..؟!
تا حالا دقت کردین که…..؟!


دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟

. . .

تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت بدون لباس بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟

. . .

تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دار نمیشه همه بچه ها از ماشینای بغلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکنن میخندن؟!

. . .

تا حالا دقت کردین تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی ، انتهای راهرو سمت راست بستری هستن !

. . .

تا حالا دقت کردین وقتی عجله نداری همه ی چراغا سبزن و راهها خلوت وقتی دیرت شده همه ی چراغا قرمزند و راهها بسته؟

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:تا حالا دقت کردین که…,,؟! , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

پاسخ های جالب یک فیزیکدان

 پاسخ های جالب یک فیزیکدان

 

«توضیح دهید که چگونه می توان با استفاده از یک فشارسنج ، ارتفاع یک آسمان خراش را اندازه گرفت ؟»
سوال بالا یکی از سوالات امتحان فیزیک در دانشگاه کپنهاگ بود . یکی از دانشجویان چنین پاسخ داد :« به فشارسنج یک نخ بلند می بندیم . سپس فشارسنج را از بالای آسمان خراش طوری آویزان می کنیم که سرش به زمین بخورد . ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول طناب به اضافه طول فشارسنج خواهد بود ! »
پاسخ بالا چنان مسخره به نظر می آید که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام کرد . ولی دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجدید نظر در نمره ی خود کرد . یکی از اساتید دانشگاه به عنوان قاضی تعیین شد و قرار شد که تصمیم نهایی را او بگیرد . نظر قاضی این بود که پاسخ دانشجو در واقع درست است ؛ ولی نشان گر هیچ گونه دانشی نسبت به اصول علم فیزیک نیست . سپس تصمیم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طی فرصتی شش دقیقه ای ، پاسخی شفاهی ارائه دهد که نشان گر حداقل آشنایی او با اصول علم فیزیک باشد . دانشجو در پنج دقیقه ی اول ساکت نشسته بود و فکر می کرد قاضی به او یادآوری کرد که زمان تعیین شده در حال اتمام است . دانشجو گفت که چندین روش به ذهنش رسیده ، ولی نمی تواند تصمیم گیری کند که کدام یک بهتر است . قاضی به او گفت که عجله کند ؛ دانشجو پاسخ داد : «روش اول این است که فشارسنج را از بالای آسمان خراش رها کنیم و مدت زمانی که طول می کشد به زمین برسد را اندازه گیری کنیم . ارتفاع ساختمان را می توان با استفاده از این مدت زمان و فرمولی که روی کاغذ نوشته ام محاسبه کرد.»«به فشارسنج یک نخ بلند می بندیم.سپس فشار سنج را از بالای آسمان خراش طوری آویزان می کنیم که سرش به زمین بخورد . ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول طناب به اضافه طول فشارسنج خواهد بود !» دانشجو بلافاصله افزود :« ولی من این روش را پیشنهاد نمی کنم ؛ چون ممکن است فشارسنج خراب شود . روش دیگر این است که اگر خورشید می تابد طول فشارسنج را اندازه بگیریم ؛ سپس طول سایه ی فشارسنج را اندازه گیری کنیم و آنگاه طول سایه ی ساختمان را اندازه بگیریم . با استفاده از نتایج و یک نسبت هندسی ساده می توان ارتفاع ساختمان را اندازه گیری کرد . رابطه این روش را نیز روی کاغذ نوشته ام .» « ولی اگر بخواهیم با روشی علمی تر ساختمان را اندازه بگیریم ، می توانیم یک ریسمان کوتاه را به انتهای فشارسنج ببندیم و آن را مانند آونگ ابتدا در سطح زمین و سپس پشت بام آسمان خراش به نوسان درآوریم . سپس ارتفاع ساختمان را با استفاده از تفاضل نیروی گرانش دو سطح به دست آوریم . من رابطه های مربوط به این روش را که بسیار طولانی و پیچیده اند ، در این کاغذ نوشته ام . » « آها ! یک روش دیگر که چندان هم بد نیست : اگر آسمان خراش پله ی اضطراری داشته باشد ، می توانیم با استفاده از فشارسنج ، سطح بیرونی آن را علامت گذاری کرده و بالا برویم و سپس با استفاده از تعداد نشانه ها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را به دست آوریم!» «ولی اگر شما خیلی سرسختانه دوست داشته باشید که از خواص مخصوص فشارسنج برای اندازه گیری ارتفاع استفاده کنید ، می توانید فشار هوا در بالا ی ساختمان را اندازه گیری کنید ؛ سپس فشار هوا را در سطح زمین را اندازه گیری کنید و سپس با استفاده از تفاضل فشارهای حاصل ارتفاع ساختمان را به دست آوریم .» «ولی بدون شک بهترین راه این است که در خانه سرادار آسمان خراش را بزنیم و به او بگوییم اگر دوست دارد صاحب این فشارسنج خوشگل بشود ، می تواند ارتفاع آسمان خراش را به ما بگوید تا فشارسنج را به او بدهیم!»

دانشجویی را که داستان او را خواندید ، نیلز بور ، فیزیک دان دانمارکی بود .  

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب: پاسخ های جالب یک فیزیکدان , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

کار خواجه عبدالله انصاری

بدی را بدی کردن سگ کاریست،

خوبی را خوبی کردن خر کاریست،

بدی را خوبی کردن کار خواجه عبدالله انصاریست.

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:بدی را بدی کردن سگ کاریست,, خوبی را خوبی کردن خر کاریست, , بدی را خوبی کردن, کار ,خواجه ,عبدالله انصاریست,,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

عمو سبزی فروش ترجمه شده به انگلیسی

عمو سبزی فروش ترجمه شده به انگلیسی thumbs up


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: شنبه 29 بهمن 1390برچسب:عمو ,سبزی ,فروش, ترجمه ,شده ,به, انگلیسی,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

عشق

 

1- ترکي …………….سني سويوروم!……………..!Seni seviyurom

2- انگليسي ……………..آي لاو يو!……………………!I love you

3- ايتاليايي …………………تي آمو!……………………..!Ti amo

4- اسپانيايي …………….ته کويرو !………………………!Te quiro

5- آلماني ………….ايش ليبه ديش!………………!Isch liebe dich

6- آلباني ……………………..ته دوه!……………………....!Te dua

7- ترکي …………….سني سويوروم!……………..!Seni seviyurom

8- پرتغالي ………………….او ته آمو!………………….!Eu te amo

9- چيني ………………….وو آي ني!………………………!Wo ai ni

10- چکي …………………ميلوجي ته!…………………….!Miluji te

11- روسي ………………يا تبيا ليوبليو!………………!Ya tebya liub liu

12- ژاپني ……………………آيشيتريو !………………………!Aishiteru

13- سويدي …………ياگ السکار داي!……………….!Yag Elskar dai

14- صربستاني ……………….وليم ته!……………………!Volim te

15- عربي …………………..انا بحيبک!……………….!Ana Behibbek

16- فارسي …………….دوست دارم!…………………..!Dooset daram

17- فرانسوي ……………….ژ ت آيمه!…………………….….!Je t aime

18- فيليپيني ……………..ماهال کيتا!……………………..!Mahal kita

19- کره اي ……………..سارانگ هيو!…………………….!Sarang heyo

20- لهستاني ………………کوهام چو!……………………!Koham chew

21- مجارستاني ……………..سرتلک!…. ……………………..!Szeretlek

22- ويتنامي ……………….آن يه و ام!……………………..!An ye u em

23- يوناني …………………….سغه پو!………………………!Sagha paw

24- يوگسلاوي …………….يا ته ووليم!…………………….!Ya te vol

 

 

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:ترکي ……………,سني سويوروم!……………,,! 1- ترکي ……………,سني سويوروم!……………,,!Seni seviyurom 2- انگليسي ……………,,آي لاو يو!……………………!I love you 3- ايتاليايي …………………تي آمو!……………………,,!Ti amo 4- اسپانيايي ……………,ته کويرو !………………………!Te quiro 5- آلماني …………,ايش ليبه ديش!………………!Isch liebe dich 6- آلباني ……………………,,ته دوه!……………………,,,,!Te dua 7- ترکي ……………,سني سويوروم!……………,,!Seni seviyurom 8- پرتغالي …………………,او ته آمو!…………………,!Eu te amo 9- چيني …………………,وو آي ني!………………………!Wo ai ni 10- چکي …………………ميلوجي ته!……………………,!Miluji te 11- روسي ………………يا تبيا ليوبليو!………………!Ya tebya liub liu 12- ژاپني ……………………آيشيتريو !………………………!Aishiteru 13- سويدي …………ياگ السکار داي!………………,!Yag Elskar dai 14- صربستاني ………………,وليم ته!……………………!Volim te 15- عربي …………………,,انا بحيبک!………………,!Ana Behibbek 16- فارسي ……………,دوست دارم!…………………,,!Dooset daram 17- فرانسوي ………………,ژ ت آيمه!……………………,,!Je t aime 18- فيليپيني ……………,,ماهال کيتا!……………………,,!Mahal kita 19- کره اي ……………,,سارانگ هيو!……………………,!Sarang heyo 20- لهستاني ………………کوهام چو!……………………!Koham chew 21- مجارستاني ……………,,سرتلک!…, ……………………,,!Szeretlek 22- ويتنامي ………………,آن يه و ام!……………………,,!An ye u em 23- يوناني ……………………,سغه پو!………………………!Sagha paw 24- يوگسلاوي ……………,يا ته ووليم!……………………,!Ya te vol Seni seviyurom, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

عکس های جالب روز

.................................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:عکس های جالب روز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تفاوت زمین خوردن دخترا وپسرا!!!!

 پسر در حال دویدن

زااااارت (صدای زمین خوردن)

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!

 

 

دختر در حال راه رفتن
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین.

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:تفاوت زمین خوردن دخترا وپسرا!!!!, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

آیا می دانید

آیا می دانید:پروفسور اینشتین هیچ وقت رانندگی یاد نگرفت

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:آیا می دانید,:اینشتین, هیچ, وقت, رانندگی ,یاد, نگرفت,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

آیا می دانید:

آیا می دانید:

هرگز نمی توانید خودتان را قلقلک بدهید

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:آیا می دانید:هرگز نمی توانید خودتان را قلقلک بدهید, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

دانستنی ها


 

آیا می دانید:نیوزلند4میلیون جمعیت و 70میلیون گوسفند دارد

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:دانستنی ها + , آیا می دانید:,نیوزلند,4میلیون, جمعیت ,و 70میلیون, گوسفند دارد,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

شما یه این دانش آموز نمره چند میدید؟...

شما یه این دانش آموز نمره چند میدید؟...

 
۱)درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش.

۲)اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه.

۳)علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج.

۴)علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات.

۵)چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام.

۶)چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب.

۷)اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد.

۸)یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد.

۹)چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد.

۱۰)اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دستدیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشیدکلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ.

۱۱)اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچی چون دیوار قبلا ساخته شده.

۱۲)چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد. 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:باحال , ای جی, ای,جی, دانش آموز,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

از دست ندین

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:از دست ندین, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تصاویری از پردنگان خشمگین در دنیای واقعی

    پرندگان خشمگین در دنیای واقعی 

 

لطفا تا لود شدن تصاویر مورد نظر كمی منتظر شوید

 

 

 

 

 

 

تصاویری از پردنگان خشمگین در دنیای واقعی

پرندگان خشمگین

 

 

 

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:به, نام ,او, که, سرخ, رویی ,ما ,به ,مدد ,لعل, لب, اوست, پرندگان خشمگین در دنیای واقعی, لطفا تا لود شدن تصاویر مورد نظر كمی منتظر شوید, تصاویری ,از ,پردنگان خشمگین, در دنیای واقعی,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

البته بلا نسبت شما

یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار
نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد
استخدام می کنه!! میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار
میشه…! بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این
بنده خدا هم شرکت می کنه!! یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می
بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال
بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن: انتگرال بگیر…

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:البته بلا نسبت شما, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

هرکی متوجه شد جریان این عکس چیه به ما هم بگه....

هرکی متوجه شد جریان این عکس چیه به ما هم بگه....

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خطای ديد چشم در جابجا ديدن افراد
دوباره به عکس توجه کنید!

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:خطای ,ديد, چشم ,در, جابجا, ديدن ,افراد ,دوباره ,به ,عکس, توجه کنید!,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

اگه مردا حجاب داشتن ...

اگه مردا حجاب داشتن ...

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 26 بهمن 1390برچسب:اگه مردا حجاب داشتن ,,,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

Nice
یکی از دوستام (البته نه اون که میگفت تو یه روز ۲۰ میلیارد سود کرده :دی این یکی دیگس) با یه دختر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، دختره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم !!
 

از فردای اون روز نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ! من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش …، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و…
اونم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ دختری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و …
 

بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد … دختره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هست! تو ۵ ساله داری تو این خاطره می نویسی؟ و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است
 
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:Nice, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

داستان جديد ... دهقان فداکار ... منیژه خانم فداکار
 
در پي درخواست وزير آموزش و پرورش براي جداسازي كتاب درسي دختران و پسران ،‌ داستان دهقان فداكار در كتاب درسي دختران

به منیژه ي فداكار تبديل شد

داستان جديد
... ... ...
منیژه خانم فداکار

منیژه خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد به چوبدستی اش
ببندد به و آتش بزند، بعد یادش آمد که لخت می شود و اگر چشم مسافران نامحرم
به او بیفتد، خدا او را با چوبدستی اش در آتش جهنم می اندازد. بعد خواست چادرش
را استفاده کند که یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر
بهانه ای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی
چوبدستی اش و آن را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار
رفت اما دیگر دیر شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ی مسافران شهید
شدند اما منیژه ی فداکار دین و اعتقادش را زیر پا نگذاشت.

انا لله و انا الیه راجعون

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:داستان جديد ,,, دهقان فداکار ,,, منیژه خانم فداکار , علیرضا غفاریان , alireza,ghaffarian, داستان , متن, جالب, خنده دار , , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

جالب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:جالب, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تفاوت دخترا و پسرا در گرفتن پول از عابر بانک!!!!

پسرها :
۱ – با ماشین میرن سراغ بانك، پارك میكنن، میرن دم دستگاه عابر بانك
۲- كارت رو داخل دستگاه میذارن
۳- كد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میكنن
۴- پول و كارت رو میگیرن و میرن

دخترها :
۱- با ماشین میرن دم بانك
۲- توی آینه آرایششون رو چك میكنن
۳- به خودشون عطر میزنن
۴- احتمالا” موهاشون رو هم چك میكنن
۵- توی پارك كردن ماشین مشكل پیدا میكنن
۶- توی پارك كردن ماشین خیلی مشكل پیدا میكنن
۷- بلاخره ماشین رو پارك میكنن و میرن دم دستگاه عابر بانك
۸- توی كیفشون دنبال كارتشون میگردن
۹- كارت رو داخل دستگاه میذارن، كارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
۱۰- كارت تلفن رو میندازن توی كیفشون
۱۱- دنبال كارت عابر بانكشون میگردن
۱۲- كارت رو وارد دستگاه میكنن
۱۳- توی كیفشون دنبال تیكه كاغذی كه كد رمز رو روش یادداشت كردن میگردن
۱۴- كد رمز رو وارد میكنن
۱۵- ۲ دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
۱۶- كنسل میكنن
۱۷- دوباره كد رمز رو میزنن
۱۸- كنسل میكنن
۱۹- به دوست پسرشون زنگ میزنن كه طریقهء وارد كردن كد صحیح رو براشون بگه
۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میكنن
۲۳- دستگاه خطا میده
۲۴- بیشترین مبلغ ممكن رو درخواست میكنن
۲۵- انگشتاشون رو برای شانس روی هم میذارن
۲۶- پول رو میگیرن
۲۷- برمیگردن به ماشین
۲۸- آرایششون رو توی آینه چك میكنن
۲۹- توی كیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
۳۰- استارت میزنن
۳۱- پنجاه متر میرن جلو
۳۲- ماشین رو نگه میدارن
۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانك
۳۴- از ماشین پیاده میشن
۳۵- كارتشون رو از توی دستگاه عابر بانك برمیدارن
۳۶- سوار ماشین میشن
۳۷- كارت رو پرت میكنن روی صندلی كنار راننده
۳۸- آرایششون رو توی آینه چك میكنن
۳۹- احتمالا یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
۴۰- راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
۴۱- برمیگردن
۴۲- میندازن توی خیابون درست
۴۳- پنج كیلومتر میرن جلو
۴۴- ترمز دستی رو آزاد میكنن ( میگم چرا انقدر یواش میره ها )
۴۵- به حركت ادامه میدن

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:تفاوت دخترا و پسرا در گرفتن پول از عابر بانک!!!!, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

دختر

 

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:دختر, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

حتما نگاه کنین !!!!!!!!!

 

ادامه دارد ...................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

ورژن جدید داستان روباه و کلاغ

ورژن جدید داستان روباه و کلاغ

 


ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
این حرفهای مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
کلاغ گفت :
بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت :
بازیه ؟ خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه … بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :
بی شعور ، این چی بود
کلاغ گفت :
کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد!

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:ورژن جدید داستان روباه و کلاغ, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

پیدا کردن شوهر اینترنتی

پیدا کردن شوهر اینترنتی

 


یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام «ننه قمر» و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش «دلربا» بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بى‌کمالات بود.

 

یک روز که این دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا مى‌گذاشت، آهى کشید و .........

.............................................................


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:پیدا کردن شوهر اینترنتی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

روزی مردی سراغ شیخ آمد...

روزی مردی سراغ شیخ آمد...

 


 

روزی مردی سراغ شیخ آمد و گفت: یا شیخ، من با زنی همکار هستم و در موقع کار دست و بدنمان به هم میخورد. تکلیف چیست؟
شیخ فرمود بیارش اینجا ببینیم ارزش فتوا داره یا نه… !!!
(کتاب شیخ و ملاحظات قبل از فتوا جلد ۱۵ صفحه ۴۲)

- – – – – – – – – – – -

 

ﺭﻭﺯﯼﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شیخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شیخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒﺷﺪ .
شیخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺷﺪ

- – – – – – – – – – – -

شبی قبل از جنگ شیخ مریدانش را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمی‌خوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته می‌شید. پس حالا من چراغ رو خاموش می‌کنم. هر کس که نمی‌خواد فردا تو جنگ شرکت کنه، می‌تونه بره. پس چنین کرد. چراغ که روشن شد، همه‌ی مریدان رفته بودند و شیخ خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
شیخ گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزه‌ای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش می‌کنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه شیخ را هم ربوده بودند.
شیخ در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچه‌ها بس کنین دیگه
. کم‌کم داره بی‌مزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش می‌کنم…
شیخ خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:روزی مردی سراغ شیخ آمد,,,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

هیزم شکن و جنیفر لوپز

هیزم شکن و جنیفر لوپز


 

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده…

 

 

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:”آیا این تبر توست؟”
هیزم شکن جواب داد: “نه”
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: “نه”.
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.

 

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه.
هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟
آه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. ” تو تقلب کردی، این نامردیه “

هیزم شکن جواب داد : آه، فرشته من منو ببخش.
سوء تفاهم شده.
می دونی، اگه به جنیفر لوپز “نه” می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.
و باز هم اگه به کاترین زتاجونز “نه” میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره.
اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی.
اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره!!!

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:هیزم شکن و جنیفر لوپز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

علامت های زن و شوهر

علامت های زن و شوهر

 


 

زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم
ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید ؟!
زن و مرد گفتند …

برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم … !

اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند،
ما دستهایمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،
ما رویمان به طرف دیگریست!

سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف می زنند،
ما احساسی به هم نداریم!

چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند،
می بینید که، ما غمگینیم!

پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند،
اما یکی ازما جلوترازدیگری می رود!

ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،
ما هیچ نمی خوریم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می پوشند،
ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

هشتم، …

ماموران گفتند
خیلی خوب،
بروید،
بروید،..
فقط بروید … !

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:علامت های زن و شوهر, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

متولد چه ماهی هستی؟؟

متولد چه ماهی هستی؟؟

 


ماه های سال به زبان هخامنشی

_______________________________________


فروردین = چمن ارا


اردیبهشت = گل اور


خرداد = جان پرور


تیر = گرماخیز


مرداد = اتش بیشه


شهریور = جهان بخش


مهر = دژخوی


ابان = باران ریز


اذر = اندوه خیز


دی = سرماده


بهمن = برف ازر

اسفند=سپندار

 

من  برف ازر هستم ؛ شما کدومی ؟

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:,متولد, چه, ماهی, هستی؟؟ , ماه های سال به زبان هخامنشی, _______________________________________ , فروردین ,= ,چمن ارا , اردیبهشت, = ,گل اور, خرداد ,= ,جان پرور , تیر ,=, گرماخیز , مرداد ,= ,اتش بیشه, شهریور ,=, جهان, بخش, مهر ,= ,دژخوی , ابان, = باران, ریز , اذر, =, اندوه خیز , دی = سرماده , بهمن = برف ازر , اسفند=سپندار , من برف ازر هستم ,؛ شما ,کدومی ؟, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

در سال 3000 چه می گذرد ؟؟؟؟

در سال 3000 چه می گذرد ؟؟؟؟


 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:در سال 3000 چه می گذرد ؟؟؟؟, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

دوران های مختلف زندگی !!!

شش سال اوّل زندگی: 


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:شش سال اوّل زندگی: , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

دخترها در مدارس! (حتماً حتماً ببينش خيلي باحاله)

تفریح سالم در کوچکترین فرصت حاصله

بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:تفریح ,سالم, در, کوچکترین, فرصت ,حاصله,دخترها در مدارس! (حتماً حتماً ببينش خيلي باحاله, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

تو باشی دیگه از این غلطها نکنی!!!!!

تو باشی دیگه از این غلطها نکنی!!!!!

 

نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:ا تو باشی دیگه از این غلطها نکنی!!!!!, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد / a.g.loxbog.com تمامی حقوق محفوظ و متعلق است به

ابزار پرش به بالا